شهداد حيدري :


ديرزماني نيست كه از پيدا شدن شاهنامه‌ی سن ژوزف مي‌گذرد. با آن كه تاريخ نگارش دستنويس ياد شده پيدا نيست، اما زنده ياد ايرج افشار آن را از سده‌ي هفتم مهي و از ديرينه‌ترين دستنويس‌هاي به‌جا مانده از شاهنامه دانسته بود. استاداني همانند جلال خالقي مطلق، محمدرضا شفيعي كدكني و محمود اميدسالار نيز ارزش و اعتبار فراوان آن را يادآور شده‌اند. دكتر مصطفي موسوي – استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران - يابنده‌ي دستنويس نويافته‌اي است كه اكنون در كتابخانه‌ي سن ژوزف لبنان نگهداري مي‌شود. او در گفت‌وگو با امرداد، به اين موضوع پرداخته‌ است كه چگونه توانست دستنويس ناشناخته‌اي از شاهنامه را بيابد و ديگران را از بودن آن آگاه كند. اين گفت‌وگو در شماره‌ي ٢٠٦ (ارديبهشت ١٣٨٨) چاپ شده است. بازخواني چكيده‌اي از آن گفت‌وگو، يادآور كوشش‌هاي پيوسته‌ي استادان زبان و ادبيات فارسي براي شناخت دستنويس‌هاي فارسي‌اي است كه در گوشه و كنار كتابخانه‌هاي جهان پراكنده‌اند.

«سال 1383 بود كه براي آموزش زبان فارسي در دانشگاه دولتي لبنان، سفر ٢ ساله‌اي به آن كشور داشتم. در آن‌جا هر زمان فرصتي پيش مي‌آمد، سراغ نسخه‌هاي خطي را مي‌گرفتم. مي‌دانستم كه در لبنان، شماري از كتاب‌هاي خطي هست. مهم‌ترين كتابخانه‌اش را كه كتابخانه‌اي بود به نام «المكتبة الشرقية»، به من معرفي كردند. به آن‌جا رفتم و پس از پرس‌وجو دريافتم نسخه‌هاي خطي فارسي هم دارند كه چون كسي را نداشتند كه زبان فارسي بداند، فهرست نشده بودند. كم و بيش ١٥٠ سال از بنياد كتابخانه مي‌گذشت و نزديك به ٣ هزار نسخه‌ي خطي هم در آنجا مي‌شد يافت. اين را هم گفتند كه شماري از آن نسخه‌ها به زبان تركي است. با يكي از دوستانم -آقاي دكتر قهرماني- كه در دانشگاه سن ژوزف ادبيات عرب مي‌خواند، مشورت كردم كه چه‌كار مي‌توانيم بكنيم. اين را هم بگويم كه كتابخانه‌ي المكتبة الشرقية وابسته به دانشگاه سن ژوزف است. به هر حال به دكتر قهرماني پيشنهاد كردم نسخه‌هاي خطي فارسي كتابخانه را فهرست كنيم. ايشان هم پذيرفتند.

فهرست دستنویس‌هاي كتابخانه‌ي شرقيه رفته‌رفته در طي سالیان در مجله‌ي المشرق منتشر ‌شده است. بيش از ١٠٠ سال از بنيانگذاري این مجله مي‌گذرد، با کتابخانه نیز ارتباط دارد. به ما گفتند: به شرطي اجازه‌ي فهرست‌نگاري نسخه‌ها را مي‌دهيم كه فهرست پاياني را ما چاپ كنيم. پرسيديم: چگونه فهرستي مي‌خواهيد؟ گفتند: چكيده‌اي از مطالب كتاب باشد و نام كاتب و چيزهايي در همين اندازه، كوتاه.

شرايط‌شان را پذيرفتيم. در بخش نسخه‌هاي خطي كتابخانه مي‌نشستيم و هر نسخه‌اي را كه براي ما مي‌آوردند، بررسي مي‌كرديم و يادداشت مي‌نوشتيم. كار ما نزديك به ٢ ماه زمان برد. ساعت كاري‌شان هم به گونه‌اي بود كه هفته‌اي بيشتر از ٢-٣ روز زماني براي فهرست‌نگاري نداشتيم. آن‌ هم تنها ٢ تا ٣ ساعت.

زماني كه كار ما به پايان رسيد و نمونه‌هاي فراهم شده را خوانديم، ديديم كه بخش‌هايي را جا انداخته‌ايم. براي نمونه شمار برگ‌هاي برخي از نسخه‌ها را ننوشته بوديم، يا درازا و پهناي كاغذها را يادداشت نكرده‌ بوديم؛ و چيزهايي از اين دست. از آنها خواستيم اجازه بدهند كاستي‌هاي فهرست آماده شده را درست كنيم. نپذيرفتند. گفتند: شما يك بار نسخه‌ها را ديده‌ايد. چرا بايد آنها را دوباره در دسترستان بگذاريم؟ پافشاري كرديم كه فهرست نيمه‌كاره است. سرانجام گفتند: برويد از مجله نامه بياوريد.

بار دوم كه براي ديدن نسخه‌ها رفتيم، كار كه به پایان رسید، چند نسخه‌ي ديگر آوردند و گفتند: اين‌ها هم هست. فهرست كرديم. گفتند: باز هم هست، فردا بياييد. ما هم خوشحال بوديم و نسخه‌ها را فهرست مي‌كرديم. تا اين¬كه همكارم – آقاي قهرماني- به ايران برگشت. دانشجوي آن‌جا بود و تابستان‌ها به ايران مي‌آمد. من تنها مي‌رفتم و به كتابخانه سر مي‌زدم.
پيدا شدن دستنويسي از شاهنامه كه ناشناخته مانده بود

يك روز كه كارهايم به پایان رسیده بود و دستنويس فهرست‌ نشده‌ي ديگري نمانده بود، دستنويسي از ديوان حافظ آوردند كه بسيار باارزش و گرانبها بود. مينياتور داشت و طلاكاري شده بود. اين را گذاشته بودند آخر بياورند. مشخصات ديوان خطي حافظ را هم به فهرست افزودم. در پایان نسخه‌ي بزرگ و پُر برگي را جلوي من گذاشتند كه كاغذپيچ شده بود و جلد نداشت. باز كردم. ديدم شاهنامه است. دستپاچه شدم. به نظرم نسخه‌ي باارزشي آمد. اما چيزي به آنها نگفتم. گذرا نگاه كردم و گفتم: امروز وقت نيست، فردا مي‌بينم. برگشتم خانه. يادداشت‌هاي كوتاهي فراهم كردم و چاپ عكسي شاهنامه‌ي سعدلو را كه همراهم بود، ديدم تا بهتر بتوانم شاهنامه‌ي كتابخانه را بسنجم.

فردا كه شاهنامه را ديدم، دريافتم تفاوت آن با شاهنامه‌هاي ديگر بسيار درخور توجه است. از آنجا که در همان جايي كه ما كار مي‌كرديم سرگرم عكس گرفتن از نسخه‌هاي خطي‌شان بودند، كارم كه به پایان رسید، اجازه خواستم از اين نسخه چند صفحه عكس بگيرم. نپذيرفتند و گفتند: تا فهرست شما را چاپ نكنيم، اجازه‌ي عكس گرفتن از هيچ نسخه‌اي نداريد.

ناچار ماند تا من سال بعد برگشتم ايران و آن‌ها هم فهرست ما را در مجله‌شان چاپ كردند و شماره‌اي از آن را برايم فرستادند. بي‌درنگ با يكي از دانشجويان دانشگاه سن ژوزف تلفني گفت‌وگو كردم و از او خواستم كه از ٥ صفحه‌ي اول، مياني و پایانی شاهنامه عكس بگيرد و برايم بفرستد. شب نوروز ٢ سال پيش بود كه آن چند صفحه را فرستاد. اما شاهنامه‌ي سن‌ژوزف صفحه‌ي اول را ندارد و آغازش از آنجايي است كه بيت ٤٤ شاهنامه‌ي چاپ مسكو آغاز مي‌شود. پایان نسخه را هم، درست آنجايي كه بايد انجامه‌ي نسخه را بنويسند و نام برنويس و سال نوشتن آن آمده باشد، دانسته و آگاهانه بريده‌اند. حالا چرا اين كار را كرده‌اند، نمي‌دانم. همين بود كه نمي‌توانستند بفهمند شاهنامه است. تنها كاري كه كرده بودند شماره‌گذاري نسخه بود. ٩ صفحه‌ي جدا شده را به عنوان بخش پایانی نسخه شماره‌گذاری کرده بودند. همان عكس‌هايي را كه دانشجوي یادشده فرستاده بود، به استادان و شاهنامه‌شناسان نشان دادم. آقايان خالقي مطلق، ايرج افشار و شفيعي كدكني و امیدسالار ديدند و گفتند كه نسخه‌ي با ارزشي است. چندي پس از آن، در روز فردوسي در مشهد، كنگر‌ه‌اي برگزار شد. عكس‌ها را بردم آنجا و خبر پيدا شدن نسخه‌اي از شاهنامه را با استاداني كه بودند، در ميان گذاشتم. اما به‌دست آوردن عكس همه‌ي برگه‌هاي شاهنامه كار ساده‌اي نبود. سرپرستان كتابخانه نمي‌خواستند عكس نسخه‌شان را به ما بدهند. ناگزير شديم به كمك آقاي دکتر امیدسالار و دکتر حميد دباشي و دوستان لبنانی‌شان که مقیم آمریکا هستند، پی گیری کنیم. به هر حال، هر جور كه بود، با دشواري فراوان، عكس تمام صفحه‌های آن فراهم شد.
ارزش دستنويس نويافته‌ي شاهنامه

اگر پرسيده شود كه ارزش اين دستنويس نويافته در چيست؟ بايد گفت كه از ديد نسخه‌شناسي و خط‌‌شناسي، بسيار ارزشمند است. استاد ايرج افشار اين نسخه را از سده‌ي هفتم مي‌دانند و از شمار كهن‌ترين نسخه‌هاي بازمانده‌ي شاهنامه قلمداد مي‌كنند. در همين یازده صفحه‌اي كه عكس آن در دست ماست، واژه‌هايي هست كه در سنجش با ضبط نسخه‌هاي موجود، برتري و كهنگي آن آشكار است. آن واژه‌ها بسياري از دشواري‌هاي شاهنامه را از میان می‌برد. پس بايسته است كه ويرايش ديگري از شاهنامه، بر پايه‌ي نسخه‌ي نويافته انجام بگيرد.

ناگفته نماند كه نسخه‌ي نويافته واژه‌هايي دارد كه براي ما ناشناخته است. اما چون كهن‌ترند، نشان مي‌دهد كه نزديك‌تر به زبان فردوسي است، اگرچه ما به روشني نمي‌دانيم كه چگونه واژه‌هايي است. اين نكته‌اي است كه بسيار ارزش دارد. در شاهنامه‌ي فلورانس و لندن، چنان واژه‌هايي را نمي‌توانيد پيدا كنيد.

به نظر می‌رسد که اين نسخه سفارشي باشد. نه اين‌كه درباري باشد و زرق و برق نسخه‌هاي گرانبها را داشته باشد، اما باید برای یک ادیب و دانشوری نوشته شده باشد چراکه بسيار خوانا و روشن نوشته شده است. با اين كه چنان‌که كه گفتم نسخه‌ی كهنه‌ای است، صفحاتش را جلوي هر كس بگذاريد كه بتواند خط فارسي را بخواند، به سادگي از پس خواندن اين نسخه هم برمي‌آيد.»